اااااااااااا... اين كه فاطي خومونه ... رفيق دوران سربازي ... ببخشيد شب بود سيبيلاتو نديدم ... به مولا همه تو كار ما اشكل انداختن ... شناختي دمتو تكون بده .... (اين ماجراها تو سربازي اتفاق افتاده بعدا برات مي تعريفمش!)
چطوري؟ سلومتي؟
ميگم كچلو، داغ دلمونو تازه كردي! دو سه ماه پيش رفتيم برگه فعاليت بگيريم واس آپديت كارت بسيج فعال و اين حرفا تف تو ريا،
بهمون نداد! به تنها اعضاي بسيج مدرسه گفت شماها هيچ کار نکرديد! فک کن! وا اسفاه ...
(ما كلا مسئول بسيج نداشتيم، يه معلم پرورشي هست واسه راهنمايي هاست، بسيج نداشته ي ما هم دست معاونمونه، البت اين بسيج يعني ثبت نام واسه آزمون ها! يحتمل به خاطر دير رفتن هاي هر روزمون لج كرد، وگر نه تو كه مي دوني كي از ما بسيجي تر؟!)