سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آخوندها از مریخ نیامده اند!!!

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ی من ...

آنچه البته شاید به جایی برسد (! )فریاد است

بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی فیلم دیدن آنچنان برایت سخت می شود که سعی می کنی با قطار درجه 2 سفر کنی که یک وقت فیلم سینمایی برایت پخش نکنند ، وقتی تحمل چند ساعت سفر با اتوبوس ولو تلویزیون دار آنقدر برایت زجرآور باشد که آرزوی یک خواب طولانی تا رسیدن به مقصد بهترین رویایت باشد . وقتی نشستن یک ساعت و اندی روی صندلی بهترین سینما و تماشای یکی از پرفروش ترین فیلم ها برایت از نشستن روی صندلی اعدام سخت تر باشد شاید هیچکس تصور نکند این دختر امل چادری با آن  چهره دیروزی وارزشی دانشجوی سینما باشد ...

خدایا چه دردی است درد بی دردی ...

وقتی علی (ع) می فرماید : اگر از شنیدن این خبر ، که در گوشه ای از سرزمین اسلامی گوشواره ای از گوش زن یهودی کشیده شده ، کسی دق کند و بمیرد جا دارد ، خدایا چرا هیچکس از اینکه در ام القری اسلام چوب حراج به همه ارزش های اسلامی و انسانی زده اند و آن چنان غارت می کنند که در آینده نزدیک نه تنها چیزی از ظاهر اسلام نمی ماند که اگر هم چیزی داشتی باید مخفی کنی که تو را به عقب ماندگی و دوری از تمدن و فرهنگ پیشرفته غربی متهم نکنند  تکانی نمی خورد !

اگر غارت ارزش ها را از قلب و دل جوان و پیر ، زن و مرد جامعه اسلامی ات ببینی و شاهد باشی نه تنها کسی نمی گرید که آنچنان زیبا و هنرمندانه غارت می شود که کرور کرور می آیند و می بینند و قاه قاه می خندند ، می خواهی ، کاش زمین دهان باز کند و تو را ببلعد !

نمی دانم فیلم پوپک و مش ماشاء ... را دیده اید واقعاً باید سیمای جمهوری اسلامی که هر دقیقه تبلیغ آن را می کند دست مریزاد گفت و به سینما گران خسته نباشید گفت که همچون خیلی از فیلم هایی که تاکنون ساخته شده چه زیبا و هنرمندانه ارزش های اسلامی را در پتوی کهنه ای پیچیده و به دور انداخت ...

چه هنرمندانه مشکل بوی فرند و گرل فرند مقدس و لوطی مآب را حل کرد چقدر هنرمندانه پوپک زیبای ، جوان ، ساده ، پاک ، بی غل و غش ، تحصیل کرده ، متمدن و ... در را بروی مش ماشاء... و تمام ارزش های کهنه و قدیمی او بست تا به او بفهماند عقیده هر کس هر چه باشد برای خودش محترم است همه باید عقاید یکدیگر را بفهمند تا بفهمد دین هم یک عقیده است عقیده یک پیرمرد خود خواه تا مش ماشاء... ریاکار ، بی سواد ، خرافاتی ... بفهمد ارزش های او همان ارزش های پوپک است فقط نوع کهنه و قدیمی و نخ نما شده اش ... دوست دختری قدیمی شهرستانی با چادر گل گلی نخی ... چیزی فرق نکرده فقط نوع و جنس محصولات فرهنگی و رقص و آواز امروزی تر شده !  

تا بفهمد به قول آن منافق هزار چهره ، نون به نرخ روز خور ، اصلاً امامت و وحی و نبوت و دین و کتاب و قرآن و ... از اول دروغ بود ... آنچه یزید گفت و دغدغه ابوسفیان بود !

مسئله محرم و نامحرم رابطه شرعی و غیر شرعی ازدواج و دوستی غربی ، مسئله رقص و آواز و غنا و ... خلاصه حلال و حرام دیگر زمانش گذشته این ها همان آفتابه مسی است که فیگورش بدرد موزه ها می خورد .

و در این میان سامی جون ، بوی فرند روشنفکر ، مهربان ، پاک ، لوطی مآب شد منجی مش ماشاء... قدیمی مرتجع ، بد اخلاق ، بی ادب ، مذهبی ، رشیوی ، ژولیده و چطور با کمک *** به دادش رسیدند آپ تو ریتش کردند و به قول خودش کرک و پرش را ریختند که بفهمد مجلس مختلط امروزی چقدر ... خدایا !

زمانی به ارزش ها در لفافه حمله می شد و امروز دیگر نیازی نیست که معروف منکر و منکر معروف شده ، امر به منکر و نهی از معروف ! زمانی رقص و آواز از برنامه های کودک و با قصه و حرکات موزون شروع و امروز با رقص پا ( چاردیواری ) در تیتراژ و عروسک های دختر و پسر ( آجیل عید ) و هنرمندان کودک ( فتیله ) دیگر مسئله حل شده کمی صبر ... عکس العمل نشان ندهی فیلم ها و برنامه های آپ تو دیت تری در راه است .

البته شاید اگر به گوش هنرمندان برسد که من از این فیلم های تجاری و عامیانه دیده ام از دانشگاه اخراج شدم چون آنچه در دانشگاه های هنر ما تدریس می شود هنر است و آنچه می سازند فیلم هنری از آن فیلم ها که داوران جشنواره ها می فهمند نه عوام الناس ، و البته برای سرگرمی مردم هم باید فیلم هایی روی پرده سینما برود به دور از قالب های دست و پاگیر هنری و نماد ها و ...

والحق در این میان هم بعضی خوب از آب گل آلود ماهی می گیرند و البته در آن سو ، اینگونه نیست !

تلفیق بهترین تکنیک های هنری ، استفاده خوب و کامل از همه فیلم ، از همه سمبل ها و نماد ها و نورپردازی و رنگ ها ... ، شناخت خوب و کامل از ذائقه تماشاگر ، ساخت محکم و اصولی فیلم و هدف داشتن در کار در رسیدن به خواست های شیطانی و کوبیدن آنچه دشمن خطایش می کنند ، رسانه های غربی را به چیزی تبدیل کرده که خیلی فیلم های تجاری اش حداقل ارزش دیدن دارند و باز به یاد کلام مولای مظلومان علی (ع) می افتیم که می فرماید : ای کاش 10 تا از شما را می دادم و یکی از سربازان معاویه را می گرفتم که آنها در باطلشان محکم و شما در حق تان سست هستید .

و این درد وقتی غیر قابل تحمل می شود که فیلم هایی که با نام ارزش ها و پول سینمای ارزشی روی پرده سینما یا صفحه تلویزیون می رود آگاهانه یا ناآگاهانه به همان بیراهه بروند ، وقتی در سریالی که قرار است تاریخ درد ها و ارزش های یک ملت را به تصویر بکشد سریالی که با پول سینمای دفاع مقدس ساخته شده ( سریال در چشم باد ) به جای روایت صادقانه تاریخ یک ملت مسلمان و غیور و دردمند هر شب بنشینی و سعی کنی تاریخ را از لا به لای روابط دوستانه و عاشقانه مجاز و غیر مجاز با دیالوگ های فدایت شوم و آرایش ها و پوشش های آنچنانی هنرپیشه ها و گاه به تمسخر گرفتن ارزش ها اما به شکل هنرمندانه اش و شب نشینی ها و مجالس رقص و آواز که همه قسمت های سریال شدیداً روی آن تاکید دارد ، کشف کنی !

* وقتی در سریال بانو که برای شب های محرم ساخته شده آژان خطاب به زنی که حالا معلوم نیست به دنبال کدام حق و ارزش پایمال شده اش آنچنان چادر به کمر بسته و نقاب از چهره برداشته و به میدان مرد ها می تازد ( که آخر باز هم سر از عشق های سرکوب شده و خواستگاران نافرجام و ... در می آورد ) ، می گوید از کی ضعیفه ها اینقدر پر رو شده اند که دنبال حق شان آمده اند پاسخ می دهد از زمانی که چادر از سرشان کشیدید ( که کشیدن چادر از سرهم ضعیفه ها را قوی می کند ! )

* وقتی هر سال سریال ها و فیلم های دهه فجر ، دهه ای که به گفته معمار انقلاب اسلامیان انفجار نور بود در کشور ، نور اسلام و معنویت ، شده روابط عاشقانه یک دختر مبارز با یک پسر ساواکی و نهایت یک  سری زد و خورد و ... و در آخر هم پرونده مبارزات یک ملت مسلمان و انقلاب آن ها با آزادی یا نهایت مرگ آن دختر چریک به دست دوست پسر متحول شده ساواکی اش بسته می شود .

* وقتی مکان سریال ها شده زندگی های اعیانی شمال شهری و نهایت ملاکان شهرستانی و ویلا های شمال و تقدیس و تطهیر شمس العماره ها و عشق ها و دل بستن ها و دل کندن ها در قالب حل معضلات و مسائل جامعه


* وقتی احساس می کنی سریالی که کمی خواسته به معضلات فرهنگی و اقتصادی کشور و روابط سالم خانوادگی و از سویی فساد و بی بند و باری و عواقب آن بپردازد ( به کجا چنین شتابان ) به عمد یا غیر عمد در بدترین ساعات کم تماشاچی شب ( ساعت 19 ) و بدون تکرار برای شهرستان ها پخش می شود و تازه در همان سریال هم هر چه نقش مثبت است به افراد ژولیده موجی بد لباس بی ریخت داده شده و هر چه افراد منفی تر می شوند خوش برخورد تر ، خوش لباس تر مرفه تر و آسوده تر معرفی می شوند .

* و وقتی می بینی اگر یکی دو کارگردان ( البته بیشتر از حق نگذریم ! ) هم بخواهند فیلم خوب و نسبتاً ارزشی یا سریال بدور از این مسائل و معضلات بسازند آنچنان از طرف دوست و دشمن بایکوت می شوند که بعد مدتی یا به تنهایی و انزوا کشیده شد ( البته نه از طرف مردم که بعضی به ظاهر هنرمندان ) ، یا کم کم ، آرام آرام و ساکت آنچنان همرنگ جماعت می شوند که گاهی جماعت نیز به پای آنها نمی رسند ...

آنوقت غمباد می گیری

خدایا ... ً

فاین تذهبون !

امشب بنا به روال به خاطر نذری که داشتم قرار بود زیارت عاشورا بخوانم اما به یاد این روایت افتادم که شیطان روزی بر سر در بهشت خواند که کسی بزودی سرکشی کرده و از اینجا رانده می شود . هر وقت از آنجا گذر می کرد براولعن می کرد ... !

و من نخواستم امشب خودم را لعن کنم و نخواهیم که خودمان را لعن کنیم . ( لعن الله الممهدین لهم بالتمکین من قتالکم : خدا لعنت کند کسانی که تمهید و آماده کردن آن ها را با اطاعت و تمکین در قتل حسین (ع) ) و نخواستم تسبیح بدست بگیرم و صد بار بگویم :

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک اللهم العن العصابه التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله اللهم العنم جمیعاً !

خدایا به ما رحم کن !

تا آن هنگام که هنرمندان ما سید شهیدان اهل قلم را به موزه های تاریخ می فرستند و ردی از اثار آوینی صاحب سبک ، سید شهیدان اهل قلم که آثار او در دانشکده های هنر خارج از کشور تدریس می شود ( به نقل از رحیم پور ازغدی ) در دانشکده سینما نمی بینی و تا آن هنگام که متدینین ما روزی صد بار عصبیتی که حسین را کشت لعن می کنند اما از کنار دانشکده های هنر با احتیاط و سریع رد می شوند که یزیدی نشوند و تا زمانی که احساس درد نکنیم و همتی مضاعف به کار نبندیم .

فریاد علی (ع) را خواهیم شنید که ای کاش 10 تا از شما را می دادم و یک نفر از سربازان معاویه را می گرفتم ... آیا کسی این فریاد را می شنود .

مردم ما مسلمانند و متدین هستند .

و هنوز فریاد پیر جماران  و معمار انقلابمان به گوش می رسد .

 "به داد اسلام برسید

آی علمای اسلام به داد برسید . "

پ.ن:

فعلا همین !

می گویند راه کار ارائه ندادی...
 "تا آن
هنگام که متدینین ما روزی صد بار عصبیتی که حسین را کشت لعن می کنند
اما
از کنار دانشکده های هنر با احتیاط و سریع رد می شوند که یزیدی نشوند و تا
زمانی که احساس درد نکنیم و همتی مضاعف به کار نبندیم ."

 


حسین (ع) خونی که پس از قرن ها هنوز در رگ های آزادگان جهان می جوش

    نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


**در ماجرای دفاع از دین از همه بیشتر بی بصیرت ها فریب می خورند.


 بی بصیرت ها در جبهه باطل قرار میگیرند .


 همچنان که در جبهه ابن زیاد کسانی بودند که از فساق نبودند ولی از بی بصیرت ها بودند .


بیانات مقام معظم رهبری


22/4/1371

 

پ.ن:
تا جاهل نباشد منافق کاری از دستش بر نمی آید . جاذبه و دافعه علی (ع) شهید مطهری

نه غزه ، نه لبنان ، نه ایران!

    نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

دیروز جمعی از خواهران و برادران متجدد منور الفکرمان به این نتیجه رسیده بودند که دیگر وقت شعارهای قدیمی مانند بنی آدم اعضای یکدیگرند گذشته ، بایدافکار و عقاید کهنه را دور ریخت و به فکر شعار های جدیدتر و آپ تو دیت تر بود!(نه غزه نه لبنان ؛جانم فدا ایران !)

آن شعر ها و شعارها مال قدیم بوده امروزه باید برای ایثار و جان فشانی و حتی همدردی، اول حدود و ثغور و جغرافیای سیاسی و بعد احیانا رنگ پوست و نژاد مشخص شود !

 اصلا مگر آدم جانش را از سر راه آورده که تا اتفاقی افتاد خودش را برای این و آن به زحمت بیندازد باید حساب و کتاب و حد و مرزی مشخص کرد. آخر ارزش همه ی آدم ها که با هم برابر نیست ! بعضی ها خونشان رنگین تر است بعضی خونشان کمرنگ است و بعضی هم که اصلا خون ندارند!الکی که نیست !!حتی قوم بنی اسرائیل هم این را فهمیده اند !

 اما به هرحال این دسته از هموطنان ما هم بر اساس حوق شهروندی و آزادی بیان مطالباتی دارند که باید به آن ها احترام گذاشت و به حرفشان توجه کرد!

توصیه میشود حالا که اینقدر اصرار دارند جانشان را فدای ایران کنند از آنها میتوان سر مرز ها برای جلوگیری از ورود اشرار و قاچاقچیان و محافظت از کشور استفاده کرد

اما چون این دسته از هموطنان همانطور که رنگ خونشان با آدمهایی چون فهمیده و بابایی ، چمران ومتوسلیان و صارمی و... فرق میکند پوستشان نیز ظریفتر و لطیفتر است و حوصله و تاب کارهای سختی چون روی مین رفتن و زیر تانک رفتن و تکه پاره شدن و اینطور مرگ های خشن را ندارند و ممکن است با چند توپ وتشر و خدای نکرده چند تا سیلی، از همان دوتا شعار آپ تو دیتشان برگشته و به معذرت خواهی بیفتند و باز ایران بدون محافظ بماند توصیه اکید میشود این کارهای سخت دفاعی را به عهده ی همان گروه اول بگذارند و اجازه بدهند این خواهران وبرادران در نقاطی که آب و هوای لطیف تر و متعادل تری دارند ترجیحا در ویلاهای شمال کشور در سوئیت های اختصاصی  مجهز به سونا و جکوزی(1) و امکاناتی چون قلیان میوه و تنباکوی شسته شده با عسل (2)و...هست مستقر شده و همان طور کم کم بطور طبیعی جانشان فدای ایران شود. اینطوری میشود عمر طولانی تری کرد و جان بیشتری را جهت فدا کردن برای هموطنان ایرانی ذخیره نمود !!

پ.ن:

1-رجوع شود به سوئیت اختصاصی - اب درمانی حجاریان

2- رجوع شود به م.ع. ابطحی قلیان میوه و...


آلیس در سرزمین عجایب !!

بسم الله الرحمن الرحیم

آلیس : از کدوم راه باید برم ؟


گربه : کجا میخوای بری؟


آلیس : نمیدونم!


گربه : خب اگر نمیدونی کجا میخوای بری چه فرقی میکنه از کدوم راه بری؟


 آلیس در سرزمین عجایب



 


چند وقتی بود گیج و منگ شده بودم .

 

نه فکر کنید از دیدن بچه های سینمایی و نه  از دیدن جناب پریشان که موهایش تا نصف کمرش میرسید  و هر روز به شیوه ی جدیدی آن ها را می بست و بر اساس شایعاتی موهایش را رنگ کرده بود !

 و نه از دیدن لباس هایی که دقیقا معلوم نبود تی شرت است یا مانتو یا یک کیسه که دوتا سوراخ کرده باشندش  ...!

و نه از دیدن اینکه کسی با لباس های توی خانه اش بیاید دانشگاه !

 نه حتی از دیدن دختران کچل!

 نه از روزی که به  استاد جانمان- که انگشتر را توی «آن انگشتش میکرد» و زنجیر طلا به گردنش می انداخت- یک قران بعنوان یادگاری دادم .

  جلسه ی بعد رو به من کردند و گفتند  : «واقعا دستت درد نکنه؛ من خیلی ادم معتقدی هستم  و اتفاقا اون  روز هم رفته بودم امامزاده صالح وقتی هدیه ت رو باز کردم  ... خیلی خوشحال شدم .   ارزشمند ترین هدیه ای بود که توی عمرم گرفته بودم !!»

حتی از آن همکلاسی جان فشن م هم که موقع اذان دوستانش را جمع میکرد توی نماز خانه  که بروند نماز اول وقتشان را بخوانند و اگر نمازشان را یک رکعت درمیان و تند می خواندند که او را از سرشان  باز کنند می گفت:« شما به خدا چی میگید که اینقدر زود نمازتون تمام میشه؟» و دوستان میگفتند:« حرف خصوصیه کاریت نباشه ! »

از هیچ کدام از این ها نبود...

شاید از حرف آن دو دوستی(دانشجوی علوم حدیث !) بود که داشتند سر اینکه نانسی بهتر است یا حیفا با هم بحث میکردند !  وقتی با کمال تعجب نگاهشان کردم یکی شان  گفت : خب نانسی خوشکله دوستش دارم!!!!

تا به حال مضحک ترین حرف برایم این بوده که "چون فلانی خوشکل است دوستش دارم " بعد بیایی این را از دهان یک دانشجوی علوم حدیث بشنوی !

یا وقتی دیگر ی حدیث می آورد که پیامبربه دختران گفته اند که خود را از هیئت مردان در بیاورید !!  با این حدیث تمام صافکاری رنگ آمیزی ها در بیرون حلال می شود !

یا زمانی که یکی دیگرشان  گفت: به قول ساسی مانکن:« ...!» و وقتی گفتم ساسی مانکن دیگه کیه ؟ با چشمهای چهارتا شده گفت : تو سینما میخوانی و ... ساسی مانکن را نمیشناسی ؟ به کسی نگی زشته !

از همه بالاتر روزی بود که یک عده دختر چادری ریختند توی مترو، معلوم می شد  از یک جلسه ی سخنرانی بر میگردند بحثشان بالا گرفته بود نا خود آگاه داشتم می شنیدم، داشتند در مورد سبیل«!»صحبت میکردند. که یکی از آنها که خیلی هم  رویش را محکم گرفته بود رو به دوستش که صافکاری مختصری کرده بود کرد و گفت : زهرا بعد از این سخنرانی و حرف ها  حجت برتو تمام شده !!دیگه نباید ...

که دیگرنتوانستم خویشتن داری کنم و منفجر شدم از خنده !

داشتم فکر میکردم موضوع این سخنرانی چه چیزی باید بوده باشد !

حتما   آسیب شناسی" دختران و پدیده ی سیبیل "

.

.

 اینجا تهران است سرزمین عجایب !

پ.ن:

1. نه ساسی مانکن را می شناسم نه حیفا را نه نانسی را- نه فلان بازیگر فیلم های چیز(!)- را  ؛ نه حتی کمترین احساسی میکنم که نیازی هست اینجور افراد را آدم بشناسد ! هنوز هم خوشکلترین آدم برایم همان آقای بهجت است و بس حالا هرچی میخواهند بگویند؛ نشناختن اینها ننگ است نه - آن ها-

2.خیلی قبول ندارم  که بعضی می گویند همان سوسول ها خیلی بهترند ... آن ها هم خیلی چیزها میدانند که بهش عمل نمیکنند که اگر به هرچه می دانند عمل کنند خدا درهای حکمت را برویشان باز میکند...

3 .  یادمان نرود خدا به- نسبت  خروجی به ورودی -  نمره می دهد نه میزان خروجی !

4. مواظب باشیم توی سبیلمان گیر نکنیم  که دنیا را آب ببرد و ما را خواب!

 5 . آقا مگر خودت بیایی ...      

6. چند وقته خیلی خسته م انگار کسی با این غلتک هایی که اسفالت رو باهاش صاف میکنن چند بار از روم رد شده باشه ... التماس دعا... ببینم من این همه التماس میکنم کسی هم دعا میکنه ؟

 

دست خسته ی مرا ،مثل کودکی بگیر

                                       با خودت مرا ببر ،خسته ام ازین کویر!

 


خدایا چنان کن سر انجام کار/ تو خشنود باشی و ما رستگار

    نظر

بسم الله الرحمن الرحیم .

سینما - گرایش کارگردانی ...

مو قشنگ ها ...

و ...

مامانم میگه یه وقت به کسی نگیاااااچی میخونی !!

بعد از اینکه به هرکی گفتم گفت :

چیییییییییییییییی؟!!!

سی نما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تووووو؟؟؟؟؟؟؟

 

 

**مسئول پذیرش جامعه الزهرا  بهم گفت : چی قبول شدی؟ گفتم سینما !  میگه چی؟  

بغل دستیش گفت: آفرین خوبه . موفق باشی...

بغل دستیش میگه :یک سوال شخصی . شما همه جار روبند میزنین ؟

اون بنده خدا اولیه هنوز گیج مونده بود ... به شوخی بهش گفتم ، هنوز ترم اوله مونده تا ازین مو قشنگا بشم .

میگه نه بابا خدا نکنه ایشالله شما رو اونا تاثیر میذارین ...

پ.ن:

*هرگونه ایده،  اسپانسر  و غیره میپذیریم ! رو کمک همه شماها حساب باز کردماااا

*هدف ؟بخوام قلمبه سلمبه بگم : در راستای اعتلای هنر دینی!!

بر سر آنم که گر از دست برآید... کاری بکنم!

 همین! خودش کمکمان کناد...

*تا امروز شدیدا درگیر بودم اگر نه کلی پست برای دهه فجر داشتم ...

*ولله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین . 


حسن آفتابه را بیار!! جهاد(...)

    نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

در پی شکست مفتضحانه اسرائیل در غزه...م

یک روز سلطان جنگل شنید که در دنیا کسی هست که از او قوی تر است و ان آدمیزاد است! خیلی عصبانی شد و رفت و رفت تا ادمیزاد را پیدا کند .به موجود ظاهرا کوچکی بر خورد کرد که حیوانات او را از دور نشان میدادند و میگفتند : آدمیزاد اوست گفت بیایید برویم پدرش را دربیاوریم ،گفتند ما از او می ترسیم . سلطان جنگل گفت : ترسوها خودم میروم . غرش کنان رفت سراغ آدمیزاد  گفت : آدمیزاد تویی؟ آمده ام تو را بخورم و حسابت را برسم!م  

آدمیزاد گفت : حالا چه عجله ایه ؟ بفرمایید داخل این اتاق خستگی در کنید . الساعه خدمت میرسم !سلطان را در قفس کرد و به شاگردش گفت : حسن آفتابه را بیار!ح.

حسن هم آفتابه آب جوش را اورد و آدمیزاد آن را روی قفس ریخت و بعد در را باز کرد . سلطان سوخته نعره میکشید و میدوید دوستانش به او رسیدند و گفتند این حال  و روز را چه کسی به سر تو آوده ؟ گفت : آدمیزاد !!همه با هم جمع شدند تا به آدمیزاد حمله کنند، آدمیزاد که از دور آن ها را دید پرید بالای درخت ، شیر ها بر پشت هم سوار شدند تا دستشان به آدمیزاد برسد . آدمیزاد که اوضاع را چنین دید از همان بالای درخت بلند صدا زد : حسن آفتابه را بیار ... شیر سوخته که زیر بود با شنیدن این سخن پا به فرار گذاشت و همه شیر ها پایین ریختند و به دنبال او میدویدند ، از شیر سوخته پرسیدند چرا چنین کردی ؟

شیر سوخته گفت : شما نمیدانید حسن آفتابه را بیار یعنی چه!ب!م!!

 

امروز اسرائیلی ها معنای این ضرب المثل قدیمی ایرانی را خوب درک کرده اند!!ه 

امروز تو روزنامه خوندم مقاومت فلسطین عملیات روانی ارسال پیامک به تلفن های همراه هزارن صهیونیست را اغاز کرده  : با این مضمون (وارد غزه شوید که مرگ در انتظار شماست ! ) شماری از صهیونیست ها  پس از دریافت این پیامک راهی بیمارستان شدند . بعد هم ارتش اسرائیل همه ی گوشی ها ی موبایل سربازان را جمع کرد. ا

 حسن آفتابه را بیارررر......نسحم

 

پی نوشت:ت

مثل اسرائیل هم مثل همان هواپیماربای ناشی است که :ب

 وقتی هواپیما از زمین بلند شد و از فرودگاه دور شد رفت توی کابین خلبان و اسلحه رو گرفت طرف خلبان و با لحن خشنی گفت: « مسیر رو عوض کن و برو اسراییل» خلبان با لحن آرامی گفت: « برو بشین بچه بذار حواسم جمع کارم باشه » . بنده خدا از لحن آرام خلبان جا خورد. انگار نه انگار که تفنگ گرفته طرف خلبان. دوباره ولی با صدایی لرزان گفت:‏ « اصلا نمی خواد بری اسراییل. برو طرف دبی. برو و الا شلیک می کنم.» خلبان این بار عصبانی شد. زد پس گردن هواپیماربا و گفت: « د ... مگه بت نمی گم برو بذار حواسم به رانندگیم باشه؟!. برو بیرون. برو این غلطا به تو نیومده» . هواپیماربا اشکش در آمد و با لحن التماس آمیزی گفت : « خب... خب حداقل بذار یه بوق بزنم. جون من. فقط یه بوق!»

از وبلاگ خدا بیامرز (؟؟)کلرجی من!

روز اول گفتند میخوایم غزه را در هم بکوبیم! بعد از کمی گفتند اصلا هدف ما فقط حماس هست ! بعدتر گفتند هدف ما پایگاه های موشکی حماس هست !بعد تر گفتند هدف ما ترساندن حماس هست ...

 

** شمارش معکوس(غزه)

 


وقتی قاضی شریح ها حکم میدهند ! جهاد 19

    نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

(شیخ عبد العزیز آل شیخ) مفتی کل عربستان و رئیس بزرگ علمای این کشور تظاهراتی که در حمایت از مردم فلسطین برگزار شده بود را غوغا و اقدامات جنجال برانگیز توصیف کرده و مدعی شده بود که این تظاهرات بیهوده است ، آل شیخ دومین روحانی عربستان نیز فتویی مبنی بر تحریم تظاهرات صادر کرده  و جالب توجه تر  (شیخ صالح الحیدان ) هست که فرموده:

شرکت در تظاهرات  مردم را از یاد خدا باز میدارد !!

 

 

خلایق را هم که هرچه لایق!

 اگر رئیس جمهور های قبلی فرصت آتش افروزی داشتند  این یکی فرصت همان را هم ندارد ، کارهای واجب تر دارد!!

 رئیس جمهور ندید بدید هم خدا نصیب گرگ بیابان نکند  !!

 


تورو خدا گریه نکن!!+جهاد21(کاش!)

    نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

ظهر عاشورا مقتل خونده بودم و یه گوشه ای نشسته بودم گریه می کردم که یه دفعه یه پسر 6 یا 7 ساله اومد پیشم و بهم گفت : آقا شیخ گریه نکن! بعد یه شکلات از تو جیبش درآورد و بهم تعارف کرد. من تو حال و هوای گریه بهش اعتنا نکردم و با دستم بهش اشاره کردم برو. پسرک که خیال کرده بود من شکلات دوست ندارم ، نصف کیکشو جلو صورتم گرفت و گفت : این خوبه؟!!! تو رو خدا گریه نکن!

 از وبلاگ یک نکته از هزاران

پ.ن:

اینجا غزه ؛

 کاش بزرگتر ها هم همین طور بودند... کاش !

 

 

 

 


ابراهیم جان (لطفا متفاوت نشو!)+جهاد 23

بسم الله الرحمن الرحیم

اما تو ابراهیم جان ؛

بسیجی و عاشق بمان و جز درباره عشاق حق و بسیجی ها فیلم مساز . و هرگاه خسته شدی این شعر گونه را که یک جانباز برایت نوشته بخوان :

ای بلبل عاشق ،جز برای گل ها مخوان !

دست دعای دلسوختگان

                         آن همه بلند است

                                    که تا آسمان هفتم میرسد .

من پاهایم را بخشیده ام

تا این دل سوخته را

                      به من بخشیده اند .

اما اگر پاهایم را باز پس دهند 

تا این دل سوخته را باز ستانند ،

آنچه را بخشیده ام

                  باز پس نخواهم گرفت .

دل من یک شقایق است ،خونین و داغدار .

 ای بلبل عاشق،

                                                         جز برای شقایق ها مخوان !

 

کتاب آیینه جادو جلد دوم _شهید سید مرتضی آوینی(کتابیست  درنقد فیلم های سینمایی)

 توی روزنامه خوندم ؛ از قول حاتمی کیا : من هم باید آزمون و خطا داشته باشم !

 یعنی ... بر میگردم!

هر چند میدونم الان هیچ مناسبتی نداره  اما کتاب رو که میخوندم اونقدر این تیکش برام جالب بود که نتونستم همین جوری بخونم و ازش رد بشم !

                                      چشششم!

 پ.ن :

(تلنگری به فیلم سازان متعهد...!)

نمایش فیلم محمد رسول الله در اتریش باعث شد ، 4000 نفر در ان سال مسلمان شدند و 9000 نفر نام فرزند خود را حمزه گذاشتند .

نمایش یک فیلم در مورد زندگی یکی از بزرگان دین مسیح در آفریقا باعث مسیحی شدن 1.5 میلیون نفر شد.

 

نقل از کتاب دین گریزی چرا ؟ دین گرایی چه سان

و اما غزه؛

 **باید بافشارهاى سیاسى، با فشارهاى مردمى، دشمن را وادار به عقب‏نشینى کرد.(آیت الله خامنه ای ) یک جورایی تکلیف مارو معلوم کردند _اینکه منظور از جهاد چه بود؟_