سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آخوندها از مریخ نیامده اند!!!

حکومت آخوندی!

    نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

چند روز پیش با یکی ازهمکلاسیام صحبت میکردیم ... بهم میگه فاطمه من که این حرفای هخی و صور اسرافیل و امثال اینارو قبول دارم خب راست میگن دیگه ...از فساد ...پارتی بازی ... گرونی... خب همش راسته دیگه .... (یه سری از حرف هاسانسور شد!).... حکومت اخوندی...!

شکیبا تند نرو واستا با هم بریم ...

بیا برگردیم به 28 سال قبل . .. وقبل تر از اون!

زمانی یکی بود که وقتی خیلی از مردم سال تا سال رنگ برنج رو نمی دیدن! البته برنج که هیچ بگو رنگ غذا ..

خودش تو کاخ های زمستانی تابستانی پاییزی ... داشت خوش میگذروند...

( کاخ سعد اباد رو که دیدی؟ محل صرف صبحانه محل صرف شام محل صرف دسر! محل مهمان خارجی ،ایرانی، مهمان خصوصی، عمومی، خواب عصر ، خواب ظهر،خواب بی موقع! .. و...)

زمانی که کلی از شهرهای جنوبی ایران اب سالم برای اشامیدن نداشتند به دستور انگلیس وام های کلان به لندن میداد تا سیستم لوله کشی لندن عوض بشه و مردم اونجا اب شیرین و سالم برای خوردن داشته باشن!(و امثال این وام ها که الا ماشالله!)

زمانی که اگر یه اشپز امریکایی شاه ایرانی رو میکشت ایران حق نداشت ازاون باز خواست کنه ولی اگر یه شاه ایرانی یه سگ امریکایی رو میکشت باید محاکمه و مجازات میشد!!!

زمانی که خانه های فساد و شراب فروشی ها و...(این که دیگه جای حرف نداره!)

زمانی که کسی جرات نداشت حتی تو دفتر چه خاطراتش چیزی بر علیه شاه بنویسه حتی یه شعر شوخی ! از ترس اینکه دیوار موش داره و ساواک هم ...!

همین دختر خانم دباغ چی ! یه دختر سیزده ساله که به جرم شعری که تو دفترچش نوشته بود اینقدر شکنجه شد که هنوز هم تحت درمانه و میکشه ازون روزا ...طوری که مادرش میگه من ارزو میکردم کاش دخترم زنده نمونه!!!یه مادر برای دختر جوونش همچین دعایی بکنه!!! خیلی حرف داره!! (اون وقت گنجی جان با اون سابقش الان تو زندان سفارش تلفن شخصی و مبایل میده!!! چیز دیگه یی لازم نیست ؟میگم خدایی نکرده بد نگذره اخه!!)

زمانی که روستاهای ما اب و برق که هیچ حتی راه ارتباطی و امکانات اولیه زندگی هم نداشتند! و شاه رو چه به این کارا!!!

زمانی که برای تهیه خرج سفر های خارجی شون رو مالیات کشاورزا و مردم میکشیدن و مردم که به درک!

زمانی که ایران حتی یه کارخونه هم از خودش نداشت ...چه برسه به صنعت پویا!! (جک گفتم؟!)

...بابا م تعریف میکنه که یه بارتو همسایگیمون یه مکانیک تونسته بود باسایل کمش یه هلی کوپترکوچولوو چند تا وسیله دیگه درست کنه...بقیه بهش گفته بودن اگر میخوای زنده بمونی برو خرابشون کن تا ساواک نفهمیدن چون یا تورو میبرن امریکا و انگلیس یا هم کشته خواهی شد!!! (نخبه پروری شون هم که حرف نداشته !!)  

زمانی که اینقدر کاخ هاشون بلند بود که صدای فریاد مردم به اون بالا نمیرسید و اگر هم میرسید سزاش مرگ بود!

 اون موقع یکی اومد و رهبری مردم رو به عهده گرفت پا به پای مردم جلو رفت با قاطعیت گفت : من تو دهن این دولت میزنم من دولت تعین میکنم من به پشتوانه این ملت دولت تعین میکنم !!.. و مردم هم شجاع شدن وقتی دیدن یکی داره به این قاطعیت حرف میزنه ...و مبارزه کردند...کشته شدن و...

امام خمینی (ره)برای خودش چی می خواست که مبارزه کرد ؟ دنبال حکومت بود ؟ یا دنبال ثروت ؟!یا دنبال ...!؟

کسی که حتی وقتی عراق تهران رو موشک باران میکرد به پناهگاه نمیرفت و میگفت مگر خون من از بقیه مردم رنگین تره؟!کسی که خونش دو تا اتاق بیشتر نبود!کسی که...

بالاخره مردم به رهبری امام اونها رو از ایران بیرون کردن ... امریکا ایران رو تحریم کرد امام گفتن ما دست شما رو هم میبوسیم چون شما باعث پیشرفت ما خواهید شد!

گذشت و گذشت...

این مرد خداهم رفت...

یکی دیگه اومد ... کسی که واقعا ادامه دهنده ی راهش بود ... یه خمینی دیگه...

یه بار تو تلوزیون یکی تعریف میکرد: قرار بود کار اسباب کشی وسائل اقا (از منزل اجاره ای) به منزل جدید رو ما انجام بدیم .. از چیزایی که دیده بودیم واقعا تعجب کرده بودیم مگه ممکنه ...! میگفت گاز اقا به حدی درب و داغون بود که وقتی ما بلندش کردیم تهش رو زمین جاموند! رفتیم با پول خودمون واسه اقا یه گاز نو خریدیم ..گذاشتیم تو خونشون ...ولی وقتی اقا دیدن خیلی ناراحت شدن و گفتن لطفا همون گاز خودمون رو بیارید و این رو پس بدید!! مگر تو این شرایط همه پول دارند که گاز نو برای خودشون بخرن!!! کسی که حلقه ی دامادی پسرش همون انگشتر خودش بود که دورش رو نخ پیچیده بودن تا اندازه دست پسرش بشه... کسی که سال ها تو زندان های ساواک شکنجه شد .. کسی که زمان جنگ خودش به جبهه میرفته و بین رزمنده ها حضور داشت ....

به نظر شما این عاشق حکومت بوده یا ثروت!!! یا...؟!

خب اصلا از ایناش بگذریم...

 

(به قول اقای قرائتی حالا یه صلوات بلند بفرستین تابقیشو بگم!)

 

فناوری هسته ای ...کشف سلول های بنیادین...کشف واکسنی برای ایدز... تولد اولین گوسفند شبیه سازی شده در ایران ... پیوند قرنیه ...وامثالهم ... که ایران تو همش جزو چند کشور اول دنیاست!و با کشورهایی مثل المان و امریکا رقابت میکنه...

...خود کفایی گندم و...

 چیز کمیه؟!... فقط در عرض بیست و هشت سال! تا قبل ازاون مگه تو ایران همچین خبرایی بود؟!

چند وقت پیش قرار بود از زندگی یکی فیلم مستند بسازیم یعنی هنوز فکرش بود وقتی نشستیم گوش کردیم خداییش ما که دهنمون باز موند!!! مگر میشه...؟! ولی واقعیت بود...

 استادمون میگه حالا این جور روستایی از کجا گیر بیاریم ...! محاله....مگر حالا روستایی پیدا میشه که برق نداشته باشه ...! تازه اینم پیدا بشه شنای روونش رو از کجا گیر بیاریم!!! تازه... و تازه تر..!

الان چقدر از کالاهای ایرانی به کشورهای دیگه صادر میشه ...

 تسلیحات جنگی ...که هر روز تو تلوزیون میبینی ...ساخت اولین هواپیمای تمام ایرانی ... ساخت...

حتی همین مرگ بر امریکایی که ما ایرانی ها به این راحتی میگیم ! بعضی کشورها تا امریکا بهشون میگه پخ تا چهل روز خواب و خوراک ندارن!

امریکا همین چیزا رو میبینه که میسوزه ... که از بس اعصابش خورد میشه یه سری مزخرفات میگه ودوروزدیگش مثل اهو تو گل میمونه!!!(البته یه چیز دیگه میگفتن!)که عجب غلطی کردیم بابا!!

بیچاره اعصابش خورده اخه کشوری که یه زمانی بی اجازش میترسیداب بخوره حالا حتی بچه سه چهار سالش جلو امریکا بلند میشه و میگه امریکا هیچ غلطی نمیتونه بکنه...!

همین شایعاتی که چند وقت پیش واسه اقا ساخته بودن فکر میکنی برای چی بود ؟ چون مستاصل شدن نمیدونن چی کار کنن! به نظر تو چرا دشمن دست رو رهبر گذاشته ؟!

نه فاطمه حرف تو درست ولی مگر الان پارتی بازی نیست مگراین همه فساد نیست مگر...؟

شکیبا مشکل ما همین جاست ...

امام رهبری مردم رو به عهده گرفت اونا رو از چنگال ظلم نجات داد و حکومت رو سپرد دست مردم !

مردم خودشون رفتن رای دادن رئیس جمهور انتخاب کردن خودشون رای دادن نماینده شهرشون رو انتخاب کردن خودشون رای دادن شورای شهر انتخاب کردن شهردار... همه ش دست خود مردم بود و هست .. اما جالبه هر کاری میشه میگن حکومت اخوندی وظیفه ی رهبر چیه ؟ هدایت مردم ... خب وقتی رهبر هدایت رو کرد و مردم گوش ندادن اون موقع چه انتظاری میشه داشت ؟! خود مردم پارتی بازی میکنن میگن حکومت اخوندی نماینده هایی که خود شون انتخاب کردن کاری نمیکنن میگن ... یکی از همسایه های ما همیشه سر این پارتی بازی غر میزنه ولی خودشم همیشه همه ی کاراشو با پارتی انجام میده ...(خب همش زیر سر همین حکومت اخوندیه دیگه!!)

ولی اگر ازون طرف مقامی بدست بیارن یا هر موفقیتی... این از استعداد خود ایرانی هاست ما ایرانی ها اصولا ...اینیم دیگه... ربطی به دولت نداره!!!

شما چی میگین؟

 

 

پی نوشت :

1.     چون متن طولانی شد پی نوشتا رو حذف میکنم واسه پست بعدی...

2.     فعلا ...مرگ بر امریکا ... بیست و دو بهمنم بر همتون مبارک ...چشم بعضی ها دراد! که حتما تاحالا اومده!

3.     یه سری عکس بود فردا میزنم انشالله...

 یا مهدی (عج)  و التماس دعا...


بوی امتحان میاد !!!

    نظر

بسم الله الرحمن الرحیم                      اللهم عجل لولیک الفرج

سلام

ساعت 12 شبه .. همه خوابن ! صدای اون حاج اقا هه میاد..:(.... صفت کان ... ظرف و الی ذالک اسلوب...الاسلوب و... العلم المعانی ...!) سی دی من بالای سر مامان خانوم روشنه  وایشون هم  دارن  به شدت درس میخونن !!!(به این حالت!)... بالای سرشون هم یه کاغذ زده شده :بسمه تعالی ... اگر روزی 7 ساعت بخونم ...تا بیست و چهارم سی دی هام تموم میشه می مونه این کتابا... دو ساعت ... روزی ... بعبارتی...و...

توکلت علی الله

.

دیروز مامان میگه برای اولین باره  یه درسو نمی فهمم !

چی؟

 منطق .اخه ما تجربی بودیم و تو دوره دبیرستان هم منطق نداشتیم!!!

خب می خواین من براتون توضیح بدم؟!

این روزا  رستوران کنار خونمون هم حسابی کارش گرفته !!  نهار... شام... جیب... بابا... و الی اخر!

البته دیشب شام  همه مهمون من بودن : سیب زمینی اب پز با سس فلفل!!!(عجب غذایی میشه !! خودم که نخوردم!!!) چرا اونجوری نگا می کنین...؟ من خیلی هم کدبانو هستم ...قرار بود سیب زمینیها کوکو بشه که به یک سری از دلایل از جمله فیلم!! نشد که بشه!

 امشب هم مهمون بابا بودیم همون غذای همیشگی بابا نشان!!

 محمد هم الان طبق معمول رو  روز نامه ها خوابش برده میگم خجالت بکش بچه به این سن و سال مگه روز نامه می خونه...!! (نه سالشه!)

الان ظرفاهم  تو ظرفشور اتنظار مارو میکشن!هنوز کلی حسابان و هندسه هم  دارم باید بنویسم!

اینجور که بوش میاد  یه هفته دیگه مامان امتحان داره !!!این مامانم به خودم رفته ...(شایدم من به مامانم رفتم!)... دقیقه نود ...از شیش ماه پیش وقت داشتن !!

امروز مامان میگه از اون جایی که از چهارده سالگی به بعد سن مشورته و...(ازین حرفا ..) ما اومدیم با شما مشورت کنیم ... حالا ما رو میگی... یه بای به قب قب انداختیم و گفتیم بفرمایید ما در خدمتیم!!هر چی می خواین ..خلاصه.. که مامان میگه فاطمه به نظر تو این دانشجوها رو چجوری میشه تنبیه کرد نه جزوه مینویسن نه تلکیف نه... یک روش موثر می خوام  ! (عجب موضوع مهمی بود ها میگم علکی نبود مامان با ما مشورت کرد!! ) منم گفتم راهش یه ترکه ی اناره! باید حساب ببرن! این مامان ما خیلی اهل گفتگوی تمدن هاست (البته بلا تشبیه!) شیوه ی مارو تائید نکردن اگر شما نظر سازنده یی دارید بگید ...حالا باز شعار میدن مابه  نظر جوونا اهمیت میدیم! ...هیییی!!

ساعت ...1مامان از خواب بیدار شدن (ببخشید از درس خوندن بیدار شدن!) ... فاطمه... تو هنوز بیداری؟ چرا برقاهمش  روشنه ... نکردی همین سی دی منو خاموش کنی دیدی من خوابم برده ... (بابا برقی!)... الهی بمیرم بچم رو زمین خوابیده... محمد .... پاشو رو رختخوابت بخواب! فاطمه جان  اگر می خوای درس بخونی برو بالا می خوام چراغارو خاموش کنم ... چشم!

پی نوشت :

1- اللهم عجل لولیک الفرج!

2-24 بهمن امتحانای مامانه دعا کنید ....

3-   به سلامتی ما هم داریم اخوند میشیم!!! دیروز فرمشو پر کردم ...چی میشه ...  ملیحه میگه تو طلبه بشی طلبه ها برن چی بشن؟!(خودتی!)

4- دلم برای اقای خامنه ای تنگ شده.... دعا کنید قسمت بشه همین روزا بریم دیدنشون این انجمن اسلامی که همش مارو میذاره سر کار...

 

پارازیت:

میشه از مامان طلبتون بپزسید چرا اسلام حقوق انسانی زنان رو نصف مردان میدونه ؟ چرا تو قرآن مردان رو خطاب قرار داده؟ ممنون میشم

عرضم به حضورتون که یه زمانی این جور سوالا رو ذهن ما هم رژه می رفتن ولی من که جوابمو گرفتم... راستی به نظر شما خوب نیست حالا که ما در استانه ی اخوند شدن قرار داریم یه خورده وبلاگ رو تخصصی تر کنیم و به این جور بحثا بپردازیم؟(از اون جایی که همیشه حق با مشتریست؟) اخه یه عده دیگه هم کلی سوال پرسیدن یا میل زدن یا تو نظرات... فکر کنم کار جالبی باشه ؟ شما چی میگید؟ایا؟

 

5-واییییی... یادم رفت برم هندسه هامو بنویسم فردا ...خانوم وکیلی ...اوووو

 

خدافظ


یعنی ؟!!!!

خدایا من از نماز هایم،از نفس هایم واز تمام اعمالم در مقابل تو شرمنده ام !!!!!  امام حسین (ع)

تو این روزا دعا یادتون نره  ها ... محتاجیم حسابی

یا زینب(س)


چرا آخوندها ازمریخ امده اند!؟

 

بسم الله الرحمن الرحیم                                                                                                       


چند وقته که تو بعضی وبلاگ ها میبینیم که یک عده هی دلیل و مدرک میارن که چرا مردم فکر میکنند:


 


اخوند ها از مریخ امده اند!!!!


 


مثلا میگن چون بعضی ها خیلی زندگی مرفهی دارن و مردم از اخوندا ساده زیستی انتظار دارن یا ....و...و....


 ولی منم یگم اینا همش کشکه!


فکر کنم پارسال پیارسال بود که کتابی خوندم به نام خاطرات مستر همفر این اقای مستر همفر یک جاسوس انگلیسی در سرزمینهای اسلامی بوده که بعدها خاطراتش به صورت کتاب درمیاد همفر در این کتاب به نقاط ضعف و قوت مسلمانها اشاره کرده و راه حل های پیشنهادی برای نفوذ و................


 


                                                                           


                                                                                  (دستتون دردنکنه بابت عکس!)


 


 بر این اساس انگلیسی ها به این نتیجه رسیدند  که یکی از نقاط قوت مسلمانها این هست که از علمای روحانی خود خیلی حساب میبرند و حرفشان را برای خود حجت میدانند!و ما اگر می خواهیم موفق باشیم باید بین  مردم و علما فاصله بیندازیم ! چون تا وقتی مردم با علما هستند کاری از دست ما ساخته نیست!


 


تاریخ سوم دبیرستان را که خوانده اید :


امتیاز رویتر:


حق احداث راه اهن وتراموا و بهره برداری از کلیه معادن.. و بهره برداری از جنگل ها و احداث قنات ها و کانال های ابیاری به مدت هفتاد سال  واداره ی گمرکات و حق صدور همه نوع محصولات به ایران به مدت 25 سال به رویتر انگلیسی واگذار شده بود ! یعنی در اثر این امتیاز ایران عملا استقلال سیاسی اقتصادی خودش رو از دست میداد و بدون جنگ وخونریزی مستعمره ی انگلستان میشد!


خب! حاج ملا علی کنی کی بود؟ یک روحانی نبود؟ این رو داشته باشید!


امتیاز تالبوت رو چی یادتون هست؟ امتیازی که طی اون تالبوت یهودی  حق انحصاری توتون و تنباکو را داخل ایران به دست گرفته بود .و موظف بود سالیانه فقط 15 هزار لیره و یک چهارم سود شرکتش رو  به ایران بده ! درصورتی که عثمانی با این که محصول توتون و تنباکوش از ایران خیلی کمتر بود ولی میزان پولی که دریافت میکرد 700 هزار لیره بود !


متن کتاب: (...اما با صدور فتوای معروف ایت الله شیرازی مبنی بر تحریم توتون و تنباکو  درمانده شدند .. تاثیر این فتوا به حدی بود که ناگهان دکان های توتون و تنباکو فروشی بسته شد و مردم از مصرف این مواد دست کشیدند !!!حتی زنان دربار هم با پیوستن به موج مخالفان دربرابر شاه ایستادند!


 


قرارداد 1919 ....ایت الله مدرس شیخ محمد خیابانی ...


سید جمال الدین اسد ابادی...میرزا کوچک خان جنگلی....


نهضت  مشروطیت ...ایت الله بهبهانی ایت الله شیخ فضل الله نوری.... ایت الله طباطبایی ...


 


فکر نمی کنید اگر فعالیت های این جور افراد نمی بود اوضاع ایران الان مثل افریقا بود؟!با این شاه هایی(ببخشید سیب زمینی هایی) که داشت؟


بالاتر بریم امام خمینی ....اقای خامنه ای.... سید حسن نصرالله ....


جک های ملا نصر الدین رو که حتما شنیدید ! (در گذشته به روحانیون میگفتند ملا ) خب این یکی از کارهای انگلیسی ها بوده برای خراب کردن چهره ی روحانیت در بین مردم! که البته این یکی تاثیر چندانی نداشته ...


اما....


فقط اینها نبوده ... اینها فعالیت هاییه که تو چشم میاد !  بقیش همین هاییه که من وشما الان در جامعه میبینیم!


 


(...................؟؟؟؟؟!!!!!!.........................؟!!!!!..........................و؟؟؟؟!!!!) اینها!


 


اینها را گفتم که کمی به خودمان بیاییم یک روز نشود که ببینیم دشمن به ریشمان(ببخشید به ریشتان ماکه ریش نداریم!) بخندد! از یک طرف بگوییم مرگ بر امریکا و از یک طرف!


میگویم قضیه همان هالیوود شده که الان تنها چیزی که از امام زمان ندارد عکسشان هست ! و سینمای ایران!؟


مواظب باشیم دشمن جلوتر از ما نباشد در فهمیدن بعضی چیزها .... برای ما افت دارد!


وغافل نشویم! که تنها به ضرر خودمان هست.


حالا فهمیدد چرا مردم فکر میکنند:


                                                  اخوندها از مریخ امده اند !


 


*تا وقتی مردم با علما هستند کاری از دست ما ساخته نیست!


 


 یک روز رضاخان به مدرس میگه اقا جیب بزرگی دارین!!مدرس با اون شوخ طبعی و حاضر جوابیش بلافاصله میگه جیب ما اگر بزرگه لا اقل ته داره اما جیب شما که تهم نداره!


حالا کسایی که جیبشون ته نداره خیلی وقتا به اندازه ی جیب اخوندا طعنه میزنند!!!!یکی نیست بهشون بگه بیا همین شهریه ای رو که به روحانی ها میدن بگیر برو زندگیتو تامین کن! ولی بالا غیرتا مواظب حرفات باش !


یا مهدی(عج)


 


مثل اینکه تموم شد!

    نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم 

 از امتحان اخری برنگشته....

هنوز دارم فکر میکنم اگر بخوام برم تو اتاقم چجوری باید راه برگشت رو پیدا کنم !!!!

 مامان:............فااااااااااااااااااطمه  امتحانات تموم شده که ...

................این ظرفا رو بشور...... لباسارم تا کن ....اینجارم ....جارو....و...

دیلیلیلی ...الو  ...سلام فاطمه خانوم احوالتون؟ .......مثل اینکه به خیر و خوشی امتحانا تموم شده بیستا رو که ردیف کردید؟( چی؟)........یه سر به این ورا بزنید انجمن اسلامی جلسه داریم فردا ..... چشم حتما ......

دیلیلیلی.....سلام.....اقای فلانی برات کارت تدوین گیر اورده  پس کی میخوای این فیلمودرست کنی همه کاراشون اماده شده الا ما!    مثلا می خوایم به دهه فجر برسونیم .....فردا باید یه سر بریم انجمن !بالاخره امتحاناهم تموم شد که..!.......

دیلیلیلی....سلام خانوم فلانی به سلامتی امتحاناتون که تموم شد !؟این هفته کانون ازمون دارید میدونید که...اولین جمعه بعد امتحاناست! ....بله ....

زنننننگگگ... کیه؟ .....سلام ....دروباز کن .....منم اکرم ....   من:سلام دلت بسوزه ما امتحانامون تموم شده ...... فاطمه ((عربی)) تو رو یاد چی میندازه؟....  چی؟ ....(اوووو)....یاد چیز خاصی نمیفتم ..... (کوچه ی علی چپ کدوم وره؟)  .....بیاتو......

دیلیلیلی ....ملیحه(): سلام فاطمه.... فردا عصر میای بریم بیرون ؟ کجا؟ نمیدونم بریم بیرون دیگه ! ......بریم بیرون چی کار؟......همین جوری !!! .....ملیحه حالت خوبه؟ ...میگم فشار امتحاناس!

.......

..................

 بالاخره امتحانا تموم شد!

میام ....

فعلا برم ظرفا رو بشورم !

پی نوشت :

یه ردپاهایی اینجا دیده میشه ....مثل اینکه تو این مدت یه بنده خدایی دیده ما نیستیم گفته کار وبلاگ زمین نمونه رمز وبلاگ رو (نمیدونم چه جوری) گیر اورده و زحمت پاک کردن یه سری چیز رو کشیده و همچنین یه کارای دیگه هم کرده ! بنده خدا من برگشتم دستتون درد نکنه میتونید به کار و زندگی خودتون برسید!............................

 


حاج اقا جاتون حسابی خالی بود!

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مثلا اردوی قم جمکران بود ولی... ماشالله ...

از اولی که سوار اتوبوس شدیم... یا... میخوند یا اهنگ تکنو( از نوع مجازش)!!!!بود که اصلا هم محرک نبود ! اصلا....

هراز چند گاهی هم برای خالی نبودن عریضه شاید این جمعه بیاید شاید ... اقاسی رو می ذاشتن !!!

وقتهای دیگه هم تو اتوبوس از مناظر زیبای  سقف و پنجره ها وبیابانها ی اطراف استفاده  می کردیم و بعضی وقتها هم به بحث های سیاسی می پردازیدیم !  

روز اول گذشت... روز دوم ... دیدیم نه بابا اینجوری که نمیشه  با دو تا از بچه ها رفتیم گفتیم ببخشید با اینکه از نظر امکانات رفاهی خیلی خوب وبرنامه ریزی شده هست و هیچ کم وکسری دیده نمیشه (بعنوان هندوانه !) ولی بهتر نبود که یکم از نظر فرهنگی( )هم برنامه ریزی میشد؟

  مسئول اردو گفت شما نبودید گفتین نوارا رو عوض کنین ؟ گفتیم بله

 گفت: راستش من خودم یک جعبه نوار ه درد بخور اوردم منتها وقتی جو رو میبینم (منظور بعضی تریپ های خفن !) می گم شاید اینجوری بهتره ... که زده نشن بچه ها (!)

 ( اقای خامنه ای از قول یکی از دوستان  تعریف می کردن تو یکی از کشورهای اروپایی بودیم که متوجه  شدیم روی سردر یک کلیسا نوشته مراسم دنس(رقص مختلط...) امشب در این مکان برگزار میشود .رفتیم گفتیم: قضیه از چه قراره؟ تو کلیسا؟!!! دنس؟ !!!! دیدیم پدر روحانیشون میگه برای جذب جوانان به کلیسا این کار رو کردیم (!)عجب فکری ! 

 

 بگذریم ...

 

در اون لحظه  یاد حاج اقا ... افتادیم که چقدر ماهرانه همه(اعم از همه و ...) رو مبخ کوب حرفاشون میکردن  وعجب حرفایی !!

همین حاج اقایی که این پایین میبینید !

 

 

 وقت وقتش جوک میگفتن ،خاطره تعریف میکردن .داستان  می گفتن. فیلم میذاشتن... گاهی هم از اون سوالای خطر ناک( )!!می پرسیدن که ما رو تا مرزارتداد  میبردن .هی فکر میکردیم که.. خب راست میگن.... چرا؟...   بعد یهویی یه جواب توپ واسش میدادن ! کیف می کردیم  و البته بعضی وقت ها هم حسابی ما رو می ذاشتن سر کار!

 بعضی وقتا بدجوری اشک ادمو در میاوردن  شاید حتی با یه جمله ی کوچیک  با یه سوال! نمی خواست یه ساعت منبر برن ... هیچ وقت اون سوالی رو که تو چزابه ازمون پرسیدن و اون حرفی رو که گفتن یام نمیره  تا ته دل ادمو سوزوند !

 و بهترین جنبه ی قضیه  رو نگفتم  جایزه ... که من در گرفتن این یکی به شدت مهارت داشتم!  دوستام میگفتن: واسه ما هم بذار ... بچه پررو ...

یکی ازون جایزه ها... فکر میکنید چی بود ؟ یه سوال حاج اقا ازمون پرسید که من جواب دادم بعد حاج اقا میگه شما باید رانندگیتون خیلی خوب باشه !!!(حالا  چه سوالی بود بمانید در خماریش!)  اینم یه جا سویچی واسه ی سویچاتون وقتی ماشین دار شدید!!!  و ما هم اونو زدیم به کیفمون  بعنوان یادگاری ...  (تا وقتی ماشین دار بشیم ) روشم عکس حاج حسین خرازی رو داره... خالم دیده بود. میگه چشمم روشن این چیه فاطمه؟  میگم ای بابا ادم عکس دوستشم(!) نمی تونه نگه داره...عجب زمونه یی شده...

...اتوبوس یه کنار نگه داشت  وسط بیابون تا  یه ذره خستگی در کنیم و... وقتی سوار شدیم دیدیم حاج اقا با یه خار تو دستشون اومدن  تو بعد هم وسط اتوبوس ایستادن و شروع کردن به تعریف درباره خاره(اسم و خواص و...)  وجالب اینه که اونو ربط دادن به یک مساله اعتقادی!!! الان دقیقا یادم نیستش( پیریه وهزار درد بی درمون ولی خیلی جالب بود ... خاره گلهای کوچیک داشت. گفتن  این خوردنیه، ببینین چقدر شیرینه !!! بچه ها هم گرفتنش و به جونش افتادن که ببینن چه مزه ییه!  اینم که الان تو دستشونه نصف همونه...

هیچ وقت اون روز رو که قرار بود حاج اقا تو دوکوهه ازکاروانمون جدابشن یادم نمیره ... همه دعا می کردن  که جور نشه ... حداقل تا قم با همون باشن ...!!! 

 تو این مدت کلی متحول شده بودیم منو بگو که هر روز زیارت جامعه و عاشورا و..و.. می خوندم و.. با خودم  فکر می کردم امسال چه بچه مثبتی میشم!!! (عجب توهمی!)

اخرم دفترمونو دادیم حاج اقا برامون یه یادگاری بنویسند اینم از اون:

 

 

خلاصه که اون لحظه یاد حاج اقا افتادیم و گفتیم اقای (فلانی) می تونستید یک روحانی (مثل این حاج اقا)برامون بیارید . تو این مدت حیف وقتها بود که اینجوری هدر شد.

میگم وقتی جو رو میبینید سعی کنید عوضش کنید نه اینکه ..............همون!بگذریم از فعالیت های فرهنگی که ما سه تا ازون به بعدش به سفارش اقای( فلانی)  انجام دادیم .(( ))

 

 ولی کاش می بودید حاج اقا  جاتون حسابی خالی بود حسابی... اردوی بعدی منتظریم ها ... ما که سوادمون ته کشید!

 

نتیجه ی اخلاقی اینکه :

1. برای دعوت به کلیسا از مراسم دنس استفاده نکنیم !

2.جو زده نشیم جو رو در دست بگیریم .

 3. برای انجام یک تبلیغ مفید برای جوانان  یک عدد یا بیشتر روحانی باسواد ، خوش ذوق ، اهل طنز(البته به اندازه ) و پر حوصله و...مورد نیاز می باشد.

-------------------------------------------------------------------------------------------

1. فعلا نمی گم.

2.  دعا بفرمایید شدیدا.

3. راستی کی میدونه کدوم الاغه  که با شنیدن صداش نماز ادم باطل میشه ؟!

 

 

** . یا زهرا

 


نامه ی جامعه !

    نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سلام

مامان میگه عجب پست سبک کوبیسمی زدی فاطمه!(پست قبلیه)

راستش این جمله رو تو سالن مدرسه مون کنار یک اینه بزرگ زدن هروقت ازون جا رد میشم و میبینمش بدجوری دلم میگیره  ...                  

شیعتی انی غریب......

.

........اگر به اندازه ای که برای پیدا کردن مرغ گمشده ی خود جستجو می کنید  به دنبال من میگشتید مرا می یافتید!............

.

. 

دیشب (داشت بارون میومد)دیدیم بابا با یه مجله ی خیس دستش اومد تو خونه که یه دفه صدای مامان خانوم بلند شد که واااای! فرشا!!! (نکه مامان وسواسی باشه... اصلا !) که بابا تا اخرش رو خوند.... میگه مطمئن باشید شستمش!!!!!      اره مجله رو!

نامه ی جامعه (ماه نامه ی جامعه الزهرا ) بود. مثل همیشه فقط این دفه خیس اب بود !

عجب ماهنامه ییه ولی... همه چی توش داره از مطالب دینی گرفته تا مورچه ها در بیابان چگونه راه خود را پیدا میکنند!!!!

 120 صفحه ی ناقابله ولی ماشالله مطلباش پدر مادر داره  ادم میخواد همشو بشینه یه باره بخونه  

یکی از مطالبش که جالب به نظرم اومد:(اینم واسه اینکه طولانی نباشه )

 

زندگی یک:

 

...ان قدر متواضع بود که هیچ گاه امام جماعت نشد ولی خود به هر طلبه ای اقتدا می کرد و گاه بی خبر پشت شاگردان خود به نماز می ایستاد...

....به کسی اجازه نمی داد دستش را ببوسند این مساله برای طلاب به مسابقه ای تبدیل شده بود  روزی یکی از طلاب موفق شد دست ایشان راببوسد و از اتاق خارج شود اما وقتی به اتاق بازگشت میرزا جواد اقا فرمودند «چون  تو دست مرا بوسیدی من هم کفش تورا بوسیدم »...

در خانه نیز الگوی مردم واهل علم قرار میگرفت با وجود کهولت سن وضعف بزرگ سالی بازهم کنار حوض مینشست وبا اب سرد لباشس را می شست گاه جارو به دست میگرفت و حیاط را از برگ های پاییزی تمیز میکرد . همسرش می گوید : انقدر به مساله ازار دیگران حساس بود که گویا خصوصیت بارز ایشان همین بود  یک شب اصلا به منزل نیامدند وما نگران حال ایشان شدیم اما صبح فهمیدیم چون دیروقت به منزل رسیدند برای اینکه با گشودن در کسی بیدار نشود تا صبح پشت در حیاط استراحت کردند .

... روزی برای خریدن سبزی بیرون  میروند سبزی فروش پس از لحظاتی میبیند میرزا جواد اقا سبزی را برگرداندند با خود فکر میکند شاید سبزی خراب بوده  اما میرزا جواد اقا میگوید  : دیدم مورچه ای روی سبزی راه میرود گفتم شاید خانه اش اینجا باشد لذا او را برگرداندم!!!!

 از زبان خودشان: روزی قرار بود خمپاره ای بزنم ، مجبور شدند به خاطر خمیدگی پشت چهار پایه ای اوردند  ومن روی ان قرار گرفتم  ویک نفر هم از پشت دو گوش مرا گرفت  ومن گلوله را در لوله ی ان انداختم !!!

(بابام میگه شنیدم  هر گلوله ای که میزرا جواد اقا میزدن همیشه به هدف میخورده)

 

 

 خلاصه که دیشبی فیل مامان حسابی یاد هندوستون کرده بود و مدام میگفت دلم برای جامعه الزهرا تنگ شده ...   

اینقدر گفت که منم  دلم اب افتاد!

 راستی امروز رفتم یه وبلاگ بدجوری ازین پسته خوشم اومد .

 خلاصه ومفید! پیشنهاد میکنم روزی چهار بار بخونیدش و(نمش)! ! !

 


امام صادق علیه السلام میفرمایند :
«
عمل خالص آنست که نخواهی کسی جز خداوند تو را بخاطر آن عمل تشویق کند و سپاسگزاری نماید »(2)

 

چه حس خوبی به ادم دست میده وقتی برای خدا مینویسه ؟نه؟ دعا کنید ما هم این طعم رو بچشیم!

فقط اگر دعا نکنین......... باشه!!!

 

 یازهرا

 


قربون دلت برم ...!

    نظر

بسم رب المهدی

شیعتی انی غریب.........!!!

غریب!

........................

............................................................................................................

................................................................................

....................................................

....................................................................................................................

.............................................................................

....................................................................................................

...............................

.

.

.

.

 

         اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و جعلنا من خیر انصاره و اعوانه

 همین !

 


چقدر حجاب؟!

    نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

بعضی ها می گن اخرش نفهمیدیم روبنده  خوبه یا بد ؟!

 

راستش خیلی ها نظر گذاشتن وبهم غر زدن که چقدر افراطی هستی ...این چه وضعیه.... امروز تصمیم گرفتم با مخالفان گفتمانی داشته باشم فردا نگن دختره مخالف ازادی بیانه نظر مخالفارو خصوصی میکنه ..ازین شایعات زیاده !!!

البته توی پست قبلیم توضیح دادم اما بعضی ها متوجه منظورم نشدن .

راستش حجاب یک حداقل داره  که حدود  ومرزش توی کتاب اسمانی مان اومده و فلسفه ش هم گفته شده ، اصلا حجاب برای اینه که یک امنیت برای زن و برای جامعه ایجاد بشه .

ای پیامبر، به زنان و دخترانت و نیز به زنان مومنین بگو خود را بپوشانند تا  (به نیکی )شناخته شوند و مورد اذیت قرار نگیرند. و خداوند بخشنده مهربان است(

 

حد اقل حجاب اینه که زن پوششی داشته باشه که تمام بدن به جز دستها تا مچ و صورت  رو بپوشونه  به صورتی که در قران اومده همون جلباب (پارچه ای بلند که کوتاه تر از چادر وبلند تر از روسری هست ) و رنگ ومدلش هم جلب توجه نامحرم نکنه ،طرز رفتار و حرف زدن هم باید معمولی و بدور ازظرافت ها و  شگرد های خاص زنانه(!) با شه .

 ..تا... کسایی که قلب مریض دارن به طمع نیفتند (احزاب :23) وکسی هم به اونا بی احترامی نکنه  همین!

 ------------------------------------------------------------------------------------------

حالا دیگه رنگ ومدل این پوشش چطور با شه ؟ کجا باید بیشتر بشه کجا کمتر؟ اینها ماده و تبصره هایی است که به عرف وفرهنگ مردم اون منطقه بستگی داره و به شرایط اون خانوم . ولی فتوی ها هم یه خورده کم وزیاد داره بهتره به فتوی مرجع تقلید خودتون مراجعه کنید .   

البته در درک شرایط وموقعیت ها  یه خورده ادم باید کله اش روبه کار بندازه ببینه  ایا الان در همون شرایط هست  یانه ؟!

 

مثلا من چند نمونه حجاب حداقلی وحداکثری را براتون میارم البته برداشت خودمه:ازچیزایی که تا به حال خوندم :

 

1 . ننه جونی که از سن ازدواجش گذشته و پاش لب گوره(ببخشید ننه جان) :اگه موهاش دیده شد زیاد بهش گیر ندید حجاب ازش برداشته شده (اگر ازون ننه جونایی نیست که هنوز تو حال وهوای جوونی(!) به سر می برند .)البته بهتره باز هم حجاب رو رعایت کنه.( نور؛60)

 

2 . دختر خانوم جوون خوش تیپ  : حجاب حد اکثری براش بهتره (طبق بند 4 عمل شود.)

 

3 .خانمی که می خواد بیخودی بره بازارو وجب کنه : اصلا بهتره تو خونه بشینه و بیرون نره! (حجاب حد اکثری)

 

4. خانمی که کار واجب داره میخواد بره  بازار : لباس مناسب بپوشه+ از لوازم نقاشی وصافکاری استفاده نکنه + نخنده+شوخی نکنه+ سر سنگین باشه  (اگر یه جایی هست که بهش گیر نمیدن و عادیه روبند بزنه راحت تر میتونه وسایلی رو که خریده دستش بگیره )

 

 

5. تومحیط کار طبق بند چهار عمل شود( البته معمولا روبند اینجور جاها مد نیست.)

                    

                                    

6. موقع خواستگاری : به رساله مرجع تقلیدتون مراجعه کنید اگر درست عمل بشه مشکلی پیش نمیاد و دیگه نظر بعضی مخالفا که میگن ممکنه دختر عوضی ! بهمون بدن پیش نمیاد ( مثل نظر علی اقا)

 

 

7 . موقع زیارت ورفتن به اماکن مقدسه که لا اقل خدا رو شکر اینجا دیگه بیشتریها رعایت میکنن  کاش بقیه جاها هم همینطور باشه...

8. برای عکس انداختن تو وبلاگ : حجاب حد اکثری + روبنده

 

در ضمن من که نگفتم روبند بزنین یا نزنین  که شما میگین افراط گر!

 داشتم از خاطراتم تعریف میکردم و اینکه  نظر واحساسم نسبت به این موضوع چیه؟(همون حس شخصیته که فوران میکنه ) اون چیز هایی هم که در مورد پشه بند و شکلک و اینجور چیزا گفتم فلسفه روبند نبود بلکه گفتم از خواص روبنده یعنی  اگر هم یک دخترطبق سن وسالش شیطنتش گل کرد  دیگه جلب توجه نامحرم نمیکنه البته ازین کارا شما نکنین ها! ما هم ازین به بعد ... چشم...

از پشت روبند هم همه جارو نگاه کنین ولی به نامحرما نه !چون قانون اسلامه ، نگاه هم حدود داره ...!

 در ضمن اقای پرسا از ایه تحریم گفته بودند که انشالله جوابتونو گرفته باشین.

البته یک نظر دیگه هم داشتیم که گفته بودن چراتعریف خودتون کردید؟ چرا به خودتون میگین گلدختر؟! میگم خودمون تعریف نکنیم کی تعریف کنه؟!

 

ودر اخر، برخی اصناف مثل طلافروش _میوه فروش _پارچه فروش _ بوتیکی_بابای مدرسه و... جزو محارم به حساب نمیان . توجه شود !

 حتی پزشکا محرم نیستند!!!اونی که گفتند وقتیه که پزشک زن نیست شما هم از درد و بیماری داری میمیری!!! مجبوری ! با حفظ شرایط (طبق احکام )اشکالی نداره .

 

دو تا نکته ی کوچولو :

1 از همه عزیزانی که با نظرای خوبشون مارو راهنمایی کردن واقعا متشکریم تا جایی که تونستم به وبلاگای همتون سرزدم اما در حالت اف خوندم  ...ببخشید یه ذره وقتم هم کمه اگرنظر نذاشتم  به بزرگی خود عفو بفر مایید. خلاصه تو وبلاگ ما در راه خدا نظر بدین چون امیدی به خلق خدا نیست!؟ البته ببخشید ها وقتی مدرسه ها تموم شد از خجالت همتون در میام !

2. ظهری ادرس  یه وبلاگ برام اف گذاشته شده بودند  که به نظرم جالب اومد خواستید سر بزنین 

 یا زهرا  التماس دعا


دوتا گلدختر !

    نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

اولین باری بود که با دوستای اینتر نتیم قرار میذاشتم خیلی ذوق داشتم ...

صحن جامع بودیم هی ما اس ام اس بزن هی ایشون (مامان همش تو خونه میگفت( در حالی که دستش را به چانه اش میکشید) نری ببینی یه گل دختر (!)اونجا واستاده ...منم می خندیدم می گفتم نه مامان جان مطمئنم ...گل دختره !!! ...)

خلاصه اس ام اس زدیم که هر جا هستی خودتو برسون باب الجواد  تا اون موقع همش فکر میکردم این گلدختره چه شکلیه چه جوریه ؟

 یهو دیدم یه خانوم روبندی (به قول گلدختر:روبنده) داره میاد طرف ما شصتم خبر دار شد که خودشه ....پریدم جلو وسلام و.... (خیالم راحت شده بود که گلدختر ریش نداره!!!!)

اما هرچی فکرکردم چجوری روبوسی کنم فکرم به جایی قد نداد و بی خیال شدم . 

کلی با هم صحبت کردیم و کلی هم سر بنده خدا رو خوردم میگفت چقدر شخصیتت مثل وبلاگته ... ...چجوریه؟

 یه ذره هم غیبت وبلاگی کردیم راضی باشین فقط یه ذره بود...

کلی با هم شیش شدیم وای چه بچه ی ی بود ...به قول خودش یه خط دعای کمیل می خوندیم یه خط میخندیدیم!!!!!!

کلی چیز ازش یاد گرفتم...

خداحافظی که کردیم تازه فهمیدم چقدر دلم براش تنگ شده

گفته بود وقتی رفتم بخونش ...دفترچمو باز کردم یه متن قشنگ برام نوشته بود که بهتون نمی گم .....تو خماریش بمونین ...

فقط اخرش امضا زده بود اپسیلون یعنی چی؟ یعنی کوچکترین ذره یه چیزایی تو مایه های الاحقر  ( که روحانی های قدیم پایین امضا هاشون مینوشتن )

 واما.... اخوندهای جدید شدن کلرجی من پایین امضاها شده اپسیلون ! اینم از اخوندهای قرن بیستمی ... وقتی ما اخوند بشیم چی میشه ...

حالا بی خیالش ذهنتونو مشغول نکنید ... یه چیزی میشیم دیگه ...

....

وقتی برگشتیم خونه داشتم عکسارو به زن داییم (اون یکی زن داییم) نشون میدادم می گفتم این گلدختره این منم این منم این گلدختره  زن داییم خندش گرفته بود مبگه اول بگو ببینم این دوتا چه فرقی با هم دارن؟! 

حالا این منم این گلدختره (فرقم مال کچلاس !)

 

و اما روبنده (یا همون روبند خودمون)

ظهری دیدم گلدختر جون زودتر از ما خاطراتشو زده یه چیزایی در زمینه روبند نوشته بود و یه تعداد نظر هم داشت وقتی خوندم دیدم بعضیا گفته بودن چیز افراطی هست و...

من هم اولا این جور فکری میکردم فکر میکردم  یه جوریه...اصلا لازم نیست یه زن اینقدر خودشو بپوشونه هرچی اسلام گفته همونقدر بسه دیگه...

 اما یه بار که رفته بودیم قم این خانوم روبندیارو دیدم مورمورم اومد یه بار روبند بزنم  دفه ی دیگه که مامان رفته بود واسه امتحانا بهش گفتم یه دونه روبند و یه دونه ازون چادر عربی باکلاسا !برام بگیر . خلاصه مامان خانوم اومد و روبند رو هم برامون خرید حالا مونده بودم کجا بپوشمش  جو خونوادمون که... همسایه هامون هم....  تازه جلو بابا م هم خجالت میکشیدم روبند بزنم ولی همیشه تو کیفم بود ..نمی دونم چرا؟؟؟

(یادمه ملیحه  دوستم تعریف میکرد  یه دفه  می خواستیم بریم راهپیمایی روبند زده بودم همسایمون منو دید بهم گفت امروز که هوا الوده نیست!!!!)

... تا اینکه یه روز که با سمیه رفته بودیم بیرون روبندو در اوردم میگم می خوام روبند بزنم(ببینم چجوریه ؟) وقتی زدم تازه فهمیدم چه کیفی داره این روبند... به قول گلدختر زیرش هرکاری میخواستی میتونستی بکنی حتی میتونستی برای اون کسی که اعصابتو خورد کرده ادا در بیاری وطرف هم نبینت !!! (چه چیزی حالا...) می تونستی بخندی حرف بزنی بدون اینکه بگن چه دختر سبکیه ... از گرفتن چادر هم راحت بودی... تازه تو فکه هم پشه بندمون شده بود !!!و چقدر این بچه ها حسودیشون میشد!!!

اولا فقط تو قم و تو حرم روبند میزدم اما کم کم  بعضی جاهای دیگه هم هم.مامان بهم میگفت فاطمه تو روبند نزن هرکی مارو ببینه میگه این مامانه از دخترش یاد نمیگیره ... زشته برای من!  میگم نه مامان جون شما پیرین حجاب ازتون برداشته شده... مامان میگفت: عمت پیره ...

 حالا اصل قضیه روبند:

 اگر یه نفر زیبایی ظاهریش جوریه که بطور عادی جلب توجه میکنه یا اینکه میدونه کسی بدجور نگاش میکنه خب اون که باید چهرش رو بپوشونه ...

 اما کسی که زیباییش عادیه  مثل بقیه ...و جایی هم نیست که بدجور نگاش کنن خب حجاب رو در حد عادی داشته باشه بسه ...

اما روبند یه چیز دیگس ...

 واقعا خیلی کیف داره به امتحانش میرزه ...

----------------------------------------------------------------------------------------------

1. میگم آخوند نشده اخوند شدیم ها..!!

2. اگر وقت کردم سرم رو بخارونم در اولویت بعدی  میخوام یه تغییراتی تو وبلاگ بدم  (هر روز 20 تا امتحان داریم نمی دونم این معلما هنوز درس نداده اینهمه امتحان از کجا در میارن!)

------------------------------------------------------------------------------------------------

اینجا به سوالات عزیزانی که انتقاد داشتن جواب دادم ....